اووووووووووووووومدم
دوستان عزیزم ممنون از احوال پرسیتون. یک هفته است که رمز اینترنتم به سرقت رفته وبلاخره درست شد و اتفاق های زیادی هم برای من رخ داد. جمعه گذشته همسرم قرار بود بره آب گرم و دیر کرد و مجبور شدم برم از خونه مامانی برم خونه خودم و ١٥ کیلومتر رفتم که داداشم بردم وآمپولمو زد وبرگشتیم و اونا هم ٩ شب از آبگرم برگشتند وبعدش شنبه استراحت تا تخمکها برسند و روز یکشنبه به اتفاق مامان وهمسر و داداشی که راننده بود به مشهد رفتیم . من ایندفعه اتاق خصوصی گرفتم چون دوست نداشتم کسی منو اونجا بشناسه واسه همین خیلی راحت بودم.بعد ازظهر برگشتیم شهرستان. روز چهارشنبه هم جنین هایم را انتقال دادند که بازم همون اتاق خصوصی قبلی رفتیم وبعدش من و داداشی...
نویسنده :
مامانی
21:08